تکوین قانون، میراث گرانبهای نهضت مشروطه
تکوین قانون، میراث گرانبهای نهضت مشروطه
پیروزی اراده نخبگان و مطبوعات بر اراده شاهان
استفاده با ذکر منبع بلامانع است
جواد مسعودی
مقدمه:
قبل از آغاز سخن باید متذکر شد که قسمتی از ادبیات سیاسی و تاریخی ایران را همانطور که می دانیم، واژه انقلاب مشروطه به خود اختصاص داده است، اما مفهوم انقلاب نمی تواند لفظ مناسبی برای پدیده ای چون مشروطیت ایران باشد. شاید بهترین مفهومی که برای این پدیده می توان بکار برد، کلمه نهضت باشد. انقلاب از ریشه قلب به معنی دگرگونی بطور کامل است و از لحاظ سیاسی به معنای انهدام یک رژیم سیاسی و جایگزین شدن یک نظام سیاسی جدید می باشد، لذا لفظ انقلاب زمانی می تواند برای یک پدیده معتبر باشد که دگرگونی در تمام ارکان آن پدیده رخ داده باشد. به عبارت دیگر رویداد مشروطه ایران انقلاب نبود، چون ارکان نظام پادشاهی و رژیم سیاسی قاجاریه باقی ماند و روند سلطنت تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ادامه پیدا کرد. بنابراین پیروزی مشروطه خواهان و صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس را نمی توان به درستی انقلاب دانست(1).
نهضت مشروطه درست 106 سال پیش به پیروزی رسید و برای اولین بار در طول تاریخ سیاسی ایران، شاه از عرش به زمین و نزد آدمیان کشیده شد. این نهضت گر چه به تدریج از اهداف اولیه خود تغییر جهت داد و در نهایت به دوره ای از استبداد رضا خانی منجر شد؛ اما دستاوردهای مهم و مثبتی را برای مردم و در جهت تکوین جامعه مدنی به همراه داشت که انقلاب اسلامی 57 شکل آن را کامل کرد. بدین خاطر و به لحاظ فرا رسیدن یکصد و ششمین سال تولد نهضت مشروطه در ایران، مطالب تحلیلی زیر از تحولات نهضت مذکور تقدیم خوانندگان می گردد.
نهضتهای مشروطه خواهی در جهان که بارزترین آنها انقلاب انگلستان (1688)، انقلاب آمریکا (1776) و انقلاب کبیر فرانسه (1789) بودند، در راستای تعدیل حکومتهای مطلقه زمان خود و ایجاد فضای لازم برای دموکراسی مردمی، بوجود آمدند. نهضت مشروطه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و در امتداد انقلاب های مشروطه خواهی قرون 17 و 18 میلادی بوجود آمد، چرا که تمام نهضتها و انقلابهای مشروطه در جهان هدف اصلی شان تعدیل قدرت شاه یا فرمانروا و در کل نظام مطلقه و فراهم نمودن بسترهای لازم برای مشارکت های مردمی در سایه دموکراسی است.
قوه مقننه نیز که یکی از ارکان دموکراسی در جامعه می باشد بعد از پیروزی نهضت، موجودیت خود را در ایران دوران مشروطه اعلام نمود و به دنبال پیروزی ملت در ایجاد فضای باز سیاسی و مشارکت در حکومت، دولت نیز به تبع از این رویداد دچار تحول بزرگی می گردد، زیرا از این پس نخست وزیر پس از انتصاب از سوی شاه، می باید به همراه وزراء خود، از نمایندگان مردم در مجلس نیز رای اعتماد گرفته تا مشروعیت دولت به لحاظ قانونی مورد تایید قرار گیرد. نهضت مشروطه که به واقع اولین و بزرگترین رخداد سیاسی مهم در راستای برقراری دموکراسی و اصل مشارکت سیاسی مردم ایران در اداره جامعه بعد از قرنها تحمل نظامهای سلطنتی مطلقه و استبدادی بود، یک نیروی جدیدی در مقابل نهاد سلطنت و شخص سلطان بوجود آورد که همان مجلس شورای ملی یا به تعبیر امروزی قوه مقننه و به تعبیر آن زمان عدالتخانه بود که دستاوردی بزرگ برای مردم استبداد زده ایران در جهت محدود نمودن اختیارات شاه بوجود آمد. اکنون شاه از آسمان پایین آمده و زمینی شده و دیگر هرگونه که می خواهد نمی تواند فرمان براند.
نخبگان سیاسی هرچند خود تحت تاثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی جوامعی هستند که در آن رشد نموده اند، اما در هر صورت یک فرق اساسی با عوام دارند و آن قوه تعقل، تفکر و هوشمندی آنها نسب به مسائلی است که عوام به سادگی از کنار آن عبور می کنند. صد البته که اگر نخبه سیاسی دغدغه میهن پرستی، اصلاح طلبی و خدمت گذاری به مردم، جامعه و وطن خود را نداشته باشد، نهایتاً آلت دست مستبدین و کشورهای سلطه گر خارجی می گردند و در حقیقت نبوغ و نخبگی خود را در راه آرمانهای آنان و بر ضد ملت و آزادی های اساسی مردم بکار خواهد بست. نقش نخبگان ابزاری در پیشبرد اهداف مترقی دولت و جوامعشان بسیار موثر و مهم است. بی شک اگر کشوری در مسیر توسعه و یا بالعکس در سراشیبی سقوط قرار گرفت، این نخبگان ابزاری و حتی نخبگان فکری هستند که باید شامل پاداش خدمت یا مجازات سهل انگاری و یا حتی خیانت به آرمانهای مردم شوند، چرا که سرنوشت مردم و حقوق آنها در گرو عمل و اندیشه آنان است. پس بواسطه قدرت تاثیر گذاری همه جانبه ای که نخبگان ابزاری و فکری جامعه همواره در نظامهای سیاسی دارند، می توانند اکثر مردم جامعه را نیز متأثر از قدرت خود و هیئت حاکمه می نمایند (2).
پس چنانچه جامعه یا دولتی دچار سقوط و یا انحطاط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی گردید، نمی توان تنها با گفتن این جمله که این وزیر یا فلان وکیل و ... مأمور بودند و معذور و یا اینکه سیستم دوران آنها چنین خواسته بود، از آنها رفع اتهام نمود و آنان را بخشید. بسیاری از نخبگان شایسته در تاریخ معاصر ایران همچون عباس میرزا، قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، مصدق و ... بودند که در راه خدمت به مردم و جامعه خود هرگز اسیر سیستم نشدند تا بعداً بخواهند فریاد المأمور المعذور سر بدهند. بلکه بعضاً یا جان خود را در میثاق با ملت از دست دادند و یا عزل و خانه نشین گشتند. در مورد خصوصیات اجتماعی و فرهنگی و خلقیات جامعه ایرانی نیز سخن بسیار است و شکی در این نیست که این ما بودیم که ما شدیم. وقتی کلام پروردگار جهانیان را در این خصوص می شنویم بیشتر به جمله بالا فکر خواهیم کرد.
«خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر به دست خودشان»(قرآن کریم، سوره رعد : آیه 11).
بنا بر این با اشاره به آیه فوق، رهایی مردم از هرگونه سرنوشتی که منجر به قید و بند کشیدن آزادی و ایجاد استبداد گردد، بدست خودشان میسر است. در حقیقت نهضت مشروطه ساختار سیاسی نظام قاجاریه را تعدیل کرد.
نهضت مشروطه که در پی محدود نمودن قدرت حکومت در ایران بود، خود معلول عوامل مختلفی از جمله ظلم و ستم شاهان قاجار، اقتصاد نابسامان و بیمار ایران آن زمان، فقر و جهل مفرط، هرج و مرج ناشی از وجود حکومتهای ملوک الطوایفی و اربابان منطقه ای، نظام نابرابر فئودالی و ارباب رعیتی و ...... می باشد. علاوه بر این، عامل رشد شهرنشینی و پیدایی فناوری های جدید که در مسافرتهای اشخاص مختلف به بلاد فرنگ قابل مشاهده بود، را نمی توان در تسریع این نهضت نادیده گرفت. به عبارت دیگر مسافرتهای فرنگ که غالباً در هیات های نمایندگی سیاسی، یا به صورت توریستی و جهانگردی و یا جهت ادامه تحصیلات عالیه از سوی رجال سیاسی، تحصیل کرده ها و یا نیروی اپوزیسیون آن دوره انجام می گرفت، آنها را با جهانی خارج از آنچه در ایران دیده بودند مواجه ساخت. مشاهده پیشرفت و ترقی فرنگیان در زمینه های عمرانی و صنعتی و در کنار آنها توسعه سیاسی و اجتماعی با وجود مجالس قانون گذاری و انتشار مطبوعات و فعالیت احزاب مختلف در آنجا آنقدر جذاب و جالب و گاه تکان دهنده بود که حتی پادشاه مستبدی چون ناصر الدین شاه را نیز به اعجاب وا می داشت تا پس از بازگشت به وطن، فکر ایجاد برخی از این مظاهر تمدن فرنگی را سرلوحه کار خود قرار دهد. هرچند در نهایت، کاری صورت نمی داد و شوق توسعه علوم و گسترش صنعت در حد حرف باقی می ماند.
مهدی قلی خان هدایت (مخبر السلطنه) یکی از همین فرنگ رفته های دوران قاجار بوده که برای تحصیل رهسپار آلمان می گردد. وی در قسمتی از خاطرات خود ضمن ستایش دولت پروس(آلمان)، پیروی از آن دولت را برای پیشرفت و ترقی مملکت خود پیشنهاد می دهد و می نویسد : «آنچه از روی تجربه و مدت زمان گذشته بر ما معلوم گشته است این است که ناچار از برای ترقی دولت و ملت ایران، تا با یکی از دول بزرگ فرنگستان همراه و هم خیال نباشیم و آن دولت بزرگ را با خود هم خیال و همراه ننمائیم، ترقیات منظور ما صورت پذیر نخواهد بود. امروز بزرگترین دول فرنگستان بلکه دنیا، دولت فخیمه پروسیه است که از هرجهت و هر بابت نشر بزرگی و شهرت و شهامت آن تمام عالم را فرا گرفته است. البته تا ممکن است، ما به توسط این دولت بزرگ، دولت خودمان را ترقی بدهیم و اهالی مملکت خودمان را تربیت کنیم، به دیگران رجوع نخواهیم نمود»(3).
همانطور که می بینیم سفرهای فرنگ، عامل مهمی گشت تا مردم ایران و در راس آنها نخبگان، به عقب ماندگی کشور خود پی برده و در صدد ترقی و اصلاح جامعه خود بر آیند. بعدها بازرگانان، تجار و روزنامه نگاران نقش مهمی در این خصوص ایفا کردند. برقراری ارتباطات تجاری و بازرگانی و فرهنگی ایرانیان با دول فرنگ و آشنایی با مظاهر تمدن غرب آغاز نهضت فکری مردم در به ثمر رسیدن مشروطه خواهی در ایران بود. هرچند که این تعامل و تماس فرهنگی و اقتصادی از آغاز تاریخ ایران باستان، همواره با مغرب زمین بوده، اما سابقه ارتباط وسیع و دامنه دار آن که به دوران صفویه باز می گردد در دوران قاجاریه شدت بیشتری پیدا نمود(4).
نهضت مشروطه که عقبه آن به قیام مردم در جریان نهضت تنباکو بر می گردد، از این جهت در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران حائز اهمیت است که وقوع آن، آغازگر محدودیت حکومت شاهنشاهی و گسترش نهاد ها و فعالیت های مدنی بود که در تاسیس عدالتخانه یا مجلس، احزاب، تشکلهای سیاسی و مدنی و انتشار رو به تزاید مطبوعات تبلور یافت.
در این خصوص عمید زنجانی معتقد است عوامل متعددی در پیدایش نهضت مشروطیت که نقش مهمی در بیدار سازی ملت ایران داشت، تأثیر گذار بودند. این عوامل که در نهایت منجر به پیروزی نهضت و تدوین قانون اساسی گشت از دید زنجانی به 6 دسته تقسیم می شوند. وی ابتدا به طرز فکر و تلقی مردم ایران نسبت به ظلم شاهان و استبداد قاجاریه بعنوان اولین عامل اشاره می کند و سپس جنبش تنباکو به رهبری آیت ا... شیرازی را که اولین تلنگر مردم به قدرت قاجارها و استبداد ناصری بود، دومین عاملی می داند که مردم بر اساس آن با اتحاد و همدلی توانستند بر آراء شاهانی چون ناصرالدین شاه که خود را ظل ا ... می نامید، فائق آیند. انتشار آراء و افکار انقلابی اندیشمندانی چون سید جمال الدین اسدآبادی که نقش بسزایی در آگاهی بخشی به جامعه بسته و محصور ایران آن زمان در نشریاتی چون ضیاءالخافقین و همچنین روزنامه عروه الوثقی را داشت، سومین موردی است که عمید زنجانی در تسریع و تکوین نهضت مشروطه به آن اشاره می کند. چهارمین عامل، نقش روشنفکران و عمدتاً تحصیلکردگانی است که در طول اقامت خود در کشورهای اروپایی با قوانین و مسائل مهم حقوق بشر آشنا شده و بتدریج چنین یافته هایی را در جامعه خود اشاعه می نمودند. هر چند زنجانی معتقد است این تحصیل کردگان از جمله سید حسن تقی زاده که عمدتاً درباری و اشرافی نیز بودند، آنقدر شیفته مظاهر و الگوهای غربی شده بودند که بعد از پیروزی مشروطه آن را به انحراف کشاندند، اما در مجموع وجود چنین روشنفکرانی در ایجاد تحولات مشروطه و پیشرفتهای حاصل از آن را مثبت ارزیابی می نماید. نقش گروهها و تشکلات سیاسی در بیداری ایرانیان که معمولاً تا آن زمان بصورت مخفیانه فعالیت می کردند از نظر زنجانی قابل انکار نیست و آن را بعنوان پنجمین عامل پیروزی مشروطه باز می شناسد. در نهایت تأثیر جراید و مطبوعات از جمله روزنامه های حبل المتین، پرورش، اختر، حکمت، بعلاوه چند روزنامه دیگر که در خارج از کشور به چاپ رسیده و افکار عمومی را بعهده داشتند همراه با روزنامه های داخلی همچون صوراسرافیل، مجلس و ایران نو، ششمین عامل تسریع در نهضت مشروطه از دید عمید زنجانی می باشد که بدان اشاره می کند(5).
در پی پیروزی نهضت مشروطه بود که دهها انجمن و تشکل صنفی و سیاسی بوجود آمدند و اولین پایه های مدرن تشکلهای اینچنینی را پایه ریزی نمودند. حملات این تشکلها بیشتر به کانون قدرت و حکومت بود. علیرغم اختلاف نظر طبیعی که همیشه و در فردای بعد از پیروزی بین فاتحان در مورد جامعه آرمانی آتی بوجود می آید، ولیکن نمایندگان اولین دور مجلس تازه تاسیس شورای ملی در اینکه باید قدرت شاه کاهش یافته و در مقابل به قدرت و شوکت مجلس افزوده شود هیچ تردیدی به خود راه نداده و به قول معروف اتفاق نظر داشتند(6).
اگر بخواهیم منصفانه به دستاوردهای نهضت مشروطیت که مهمترین آن اصلاحات سیاسی بود بپردازیم، باید به نقش دو سردار لایق سازندگی قبل از نهضت مشروطه نیز اشاره کنیم. عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار و میرزا محمدتقی خان امیر کبیر، صدراعظم ناصرالدین شاه؛ دو تن از نخبگان عصر خود بودند که فکر اصلاحات و نوسازی ابزار و اندیشه را در ذهن خود می پروراندند. یکی شاهزاده ای در فکر اصلاحات نظامی و مدرنیزه کردن ارتش در جهت قدرتمند کردن سپاهیان ایران در دوران فتحعلی شاه و دیگری صدر اعظمی که در فکر کسب علوم و دانش جدید و ایجاد مدارس و دانشگاه به سبک غربی برای تعلیم و تربیت نیروهای جوان ایرانی در دوران ناصرالدین شاه قاجار بود. اگر بپذیریم که انقلاب مشروطه نیز جهت اصلاحات وسیع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دوران خود پدید آمد، باید این دو را نیز پرچمدار متقدم نهضت اصلاح طلب مشروطه بدانیم.
در جنگهای متوالی بین ایران و روسیه تزاری که همواره منجر به شکستهای سنگین و تحمیل قراردادهای ننگین برای ایران فتحعلیشاهی می شد، فرمانده کل قوای ایران آن زمان یعنی عباس میرزا را واداشت تا به فکر دستیابی به فن آوری تسلیحات جدید و کسب دانش نظامی برای ارتش ایران باشد. او به درستی دریافته بود آنچه که سرنوشت جنگ و فاتح آن را مشخص می کند دانش و تسلیحات مدرن نظامی است و نه رشادت سربازان در میدان نبرد. بنا بر این برای نیل به این مهم، اولین گروه از افسران زبده و ارشد نظامی خود را جهت کسب علوم و فنون جدید نظامی راهی اروپا کرد. سالها بعد و در زمان ناصرالدین شاه؛ میرزا تقی خان امیر کبیر نیز با چنین اندیشه ای، مدرسه ای با عنوان دارالفنون را تاسیس کرد تا ایرانیان در آنجا به تحصیلات عالیه در رشته های مورد نیاز روز جامعه از جمله ریاضیات، شیمی، اقتصاد و علوم سیاسی بپردازند(7).
توجه به مراکز علمی بعد از اختناق دوران ناصری و در دوران مشروطه بیش از پیش شد. تنها از سال1297 تا 1307 چهار مرکز آموزش عالی در ایران تأسیس شد که اولین آن مدرسه عالی طب بود که در سال 1297 ایجاد شد. سپس مدرسه عالی حقوق و مدرسه عالی علوم سیاسی نیز زیر نظر دو وزارتخانه دادگستری و معارف در سال 1306 تأسیس و شروع به کار کردند. مدرسه متوسطه دارالمعلمین مرکزی نیز در سال 1307 به صف مدارس آموزش عالی پیوست، اما هر 4 مدرسه فوق با تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 منحل و در این دانشگاه ادغام شدند(8).
به دنبال این تصمیم، اصل آزادی، مشارکت مردمی و تحدید وظایف دولت و همچنین نظارت قوه مقننه به عنوان منتخبان مردم بر دولت از مهمترین ویژگیهای ساختاری نهضت مشروطه شد. روح ا... حسینیان در مقدمه کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله علامه نائینی معتقد است که وی آزادی و برابری را از مهمترین پایه های یک حکومت می داند، چنانکه در این خصوص اظهار می دارد: «اساس مشروطه بر آزادی رقاب ملت از این اسارت و رقیت منحوسه ملعونه و مشارکت و مساواتشان با همدیگر و با شخص سلطان در جمیع نوعیات مملکت از مالیه و غیرها مبتنی است». نائینی اصول دیگر مشروطه را حق مشارکت سیاسی مردم در حکومت می داند. و در جای دیگر نظارت بر کار دولت را اساس نظام مشروطه دانسته، معتقد است که برای جلوگیری از استبداد، این امر لازم است(9).
علامه نائینی که احتمالاً از طریق عبد الرحمن کواکبی با اندیشه های غربی آشنا شده در این کتاب در حقیقت قصدش اعلام شرایط حاکم و شیوه حکومت داری است که در نهایت باید در پرتو تعالیم اسلام و در جامعه ایرانی اجرا شود. بیان این گفتار از سوی وی را می توان به نوعی برگردان نظریات اندیشمندانی چون روسو، مونتسکیو و آلفیری با قالب اسلامی دانست(10).
از دیگر دستاوردهای نهضت مشروطیت، آزادی مطبوعات بعنوان یکی از اصول نافذ و انکار ناپذیر دموکراسی بود. دولت عصر مشروطه اکنون تحت نظارت نمایندگان مردم بود و لذا مظفرالدین شاه که دارای روحیه مسالمت آمیزی نسبت به پدران قبل از خود بود، دیگر یکجانبه نمی توانست این آزادی را سلب نماید. استبداد ناصری با شلیک میرزا رضای کرمانی به قلب سلطان صاحب قران به پایان می رسد. جانشین وی مظفرالدین میرزا که از پدر فقط رفتن به مسافرت فرنگ را به ارث برده بود، با توجه به روحیه و روان ساده اش همچون پدر، مستبد نبود بلکه حتی رقیق القلب، ترسو، نرم خو و گاهی هم مهربان بود(11).
در زمان مظفرالدین شاه آزادیهای سیاسی کمی بیشتر از قبل شد و وی در طول یازده سال سلطنت وی، هرگز همانند پدرش شیوه استبدادی در امر حکومت را به کار نبرد و با توجه به خصوصیات اخلاقی، روانی و جسمی که داشت، نه تنها با پدیده مشروطیت از در خشونت وارد نشد - با توجه به اینکه رژیم مشروطه اختیارات شاه را محدود می کرد - بلکه با شوق بسیار فرمان تشکیل مجلس را صادر کرد. مهدی قلی هدایت در این خصوص و در خاطرات و خطرات می گوید: «من از روی علم شهادت می دهم که استقرار مجلس از اول تا آخر آرزوی مظفرالدین شاه بود»(12).
هرچند فرزند او محمد علی میرزا درست برعکس پدر، بعد از تاجگذاری و در یک کش و قوس منفی با مجلسیان و مشروطه خواهان و با استفاده از مخالفت شیخ فضل ا... نوری با مشروطه و به ظاهر در راستای حمایت از او بالاخره با به توپ بستن مجلس و قلع و قمع مطبوعات توانست برای مدت کمی نماد مشروطیت و دموکراسی خواهی در ایران را به طور موقت خاموش نماید، اما در نهایت با فتح تهران توسط سرداران بختیاری، تنکابنی و آذری و برقراری مجدد نظام مشروطه، مطبوعات نیز مجدداً فضای لازم برای تبادل اطلاعات و اخبار را به دست آوردند.
مطبوعاتی که در عصر ناصرالدین شاه کوچکترین آزادی بیانی نداشتند، اکنون با سرعتی برق آسا و به انواع اسماء مختلف رو به ظهور بودند. تعداد و اسامی نشریاتی چون : آدمیت، اتحاد، امید، معرفت، صوراسرافیل، وطن، ترقی، مساوات، بامداد، معارف، بیدار و ...... کافی است تا نشانگر وجود عصر جدید و فضای صاف سیاسی آن دوره از تاریخ ایران باشیم(13).
تعدد عناوین و شمارگان نشریات فارسی زبان ایرانی که در داخل و یا خارج از کشور منتشر می شد، پس از مشروطه و خصوصاً بعد از سرنگونی محمد علی شاه افزایش چشمگیری یافته بود و بیش از نیمی از 210 روزنامه ای که در خلال سالهای 1253 تا 1326 قمری انتشار می یافت، مربوط به دوران بعد از مشروطه است(14).
وجود این مقدار زیاد نشریه در آن دوره خود نشان دهنده فضای باز سیاسی است که در زمان مشروطه بوجود آمد و می رفت تا بنای دموکراسی و دولت های مدرن پس از خود را پی ریزی نماید. تاثیر مشروطه اما در ادبیات و زبان فارسی نیز کاملاً مشهود بود. در واقع نوعی دموکراسی ادبی در شعر، نثر و حکایتهای تمثیلی در آن دوره عرضه شد و ادبیات از یک مرحله بسته به مرحله باز و نوینی پا گذاشت که مبتنی بر قانون و تا حدودی دموکراسی بود. در خصوص احزاب نیز باید گفت؛ تا قبل از نهضت مشروطه ما در هیچ کجای ایران فعالیت حزبی نمی بینیم، چون اساساً حزبی وجود نداشت و مطبوعات در داخل کشور هم همانطور که گفته شد بر اثر استبداد ناصری خاموش بودند، هرچند نیروهای اپوزیسیون با انتشار روزنامه هایی که در مذمت سلطنت و شخص شاه و یا ترویج حکومت قانون بود، در خارج از کشور اقدام به چاپ اینگونه نشریات کرده و در آگاه سازی مردم پیش قدم می شدند.
بطور کلی مطبوعات در دوره ناصرالدین شاه از آزادی انتشار مطالب خارج از اراده همایونی محروم بودند و سانسور و تفتیش نشریات نیز که در آن زمان مرسوم بود، با فرمان شاه و از سوی محمد حسن خان اعتماد السلطنه صورت می گرفت. علیرغم این محدودیتها، بودند نشریات متعددی که در خارج از کشور منتشر شده و از طریق زوار، بازرگانان و یا جهانگردان به دست مردم می رسید تا همچنان روزنه ای از ترویج افکار آزادیخواهی و حکومت قانون باقی بماند(15).
گروهها، تشکلها و احزاب در قالب اندیشه های آزادی خواهی که تاکنون فرصت ابراز عقیده نداشته بودند، به دنبال استقرار نظام مشروطه یکی یکی و در آراء و عقاید مختلف سر بر آورده و خواستار مطالبات عقب افتاده صنفی خود بودند. اکنون که در سایه نهضت مشروطه از سخت گیری های دولت و شخص شاه کاسته شده بود، زمان اعلام موجودیت صدای ملت و به گوش رساندن آن به دربار و دولت بود. هر چند در ابتدا هیچ دسته و گروهی بطور منظم و با اهداف مشخصی وجود نداشت اما به تدریج احزاب و گروههای سیاسی خواسته های خود را هدفمند کرده و احزاب مدرن را – نه به سبک کارکرد ها غربی - به صورت آشکار یا پنهان با اساسنامه و مرامنامه بومی تاسیس کردند.
آنچه که مسلم است تاثیر نهضت مشروطه در شکل گیری اولین فعالیتهای ارکان دموکراسی نظیر آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و رشد و توسعه آنها بود. شکی نیست که دولتهای وقت دوران مشروطیت در طی نوزده سال فعالیت تا شروع سلطنت رضا شاه - منهای استبداد صغیر محمدعلی شاهی - اگر کمکی به رشد و گسترش نهادهای مدنی نمی کردند، لااقل از تسریع آزادیهای مدنی و مشارکت مردم در قالب تصمیمات مجلس بعنوان نماد دموکراسی پارلمانی، نیز جلوگیری نمی کردند. اگر چه احزاب مختلف با شکل دهی و ساماندهی به اعتراضات و مطالبات مردم بعنوان اهرم قدرت مردمی در تقابل با دولتهای مشروطه، نقش فزاینده ای داشتند، ولیکن تاثیر مطبوعات در روشنگری ایرانیان به مراتب بیشتر از نقش احزاب بود، زیرا مردم باور کرده بودند که سخن درست را از مطبوعات بشنوند و نه از لیدرهای فلان حزب. به هر حال مشروطه آمده بود که از اختیارات شاه بعنوان نماد دولت، بکاهد و در مقابل به فعالیتهای مردمی بیافزاید و بدین ترتیب با فرمان مظفرالدین شاه، ایران در سال 1285 شمسی اولین مجلس شورای ملی خود را تجربه می کند؛ مطبوعات آزادانه نقد وقایع می کنند، آگاهی های مردم افزایش می یابد، حوزه دخالت دولت و نهاد سلطنت در تصمیم گیری های اساسی برای کشور محدود شده و دولت، دیگر مجاز نیست بدون اجازه مجلس امور اساسی مملکت را یک تنه انجام دهد.
به هر حال این اولین تجربه دموکراسی مردم ایران در تشکیل مجلس یا همان عدالتخانه بود و تاریخ نشان داده که همواره اولین اقدام یا حرکت جهت انجام امری، خالی از اشتباه و انحراف نبوده و تنها با گذشت زمان و کسب تجارب مفید از عملکرد گذشته است که روند تکاملی پدیده ها و مفاهیم طی خواهند شد. مردم ایران به همراه مبارزان مشروطه خواه بعد از پیروزی بر خودکامگی شاه قاجار و محدود نمودن نظام استبدادی ناصری، امید بسیاری به تشکیل عدالتخانه و رهایی از ظلم و ستم متمادی شاهان قاجار داشتند، اما این کار برای رهایی از فقر و استبداد و رسیدن به استقلالی سیاسی و افتصادی ایران کافی نبود، چرا که در عمل افرادی که بعنوان نمایندگان مردم راهی مجلس شدند(خصوصاً مجلس اول و دوم)، یا از اشراف و خوانین پر نفوذ و افراد وابسته به دربار بودند و یا اینکه در خدمت قدرتهای خارجی از جمله روس و انگلیس بوده و با حمایت آنها به خانه ملت راه می یافتند. در این بین فقط تعداد معدودی از نمایندگان واقعی مردم بودند که در مجلس حضور یافتند. در واقع نفوذ عاملان وابسته به استبداد داخلی و استعمار خارجی در مجلس باعث گشت که تا حدود زیادی، قانون اساسی مشروطه و قوانین مجلس در جهت اهداف و منافع آنها تنظیم و بعداً اجرا گردد. بنا بر این می توان به این نکته نیز توجه داشت که نقطه آغازین انحراف مشروطه از نفوذ جریان وابسته به استعمار خارجی و عمال وابسته به استبداد داخلی در درون مشروطه خواهان بود(16).
اما نهضت مشروطه اما با تمام امیدهایی که بانیانش به آن داشتند، به انحراف گرائید و آرمانهایش که بنا به تعبیری، شاید برای جامعه استبداد زده آن دوران زود بود، به فراموشی سپرده شد. دموکراسی در جامعه خو کرده به استبداد آن زمان هنوز طفل شیرخواری بود که نیاز به مراقبت و تیمار داشت و باید اذعان نمود تا به امروز هنوز این طفل به بلوغ کامل نرسیده است و این واقعیتی است که باید پذیرفت. تاریخ سرزمین ما تجربه تفکر حزبی را به لحاظ عدم وجود روحیه جمع گرایی، ندارد اما بالعکس، سرزمین غرب، قرنها مراحل تکوین و تکامل روابط اجتماعی را با ارائه محصولی به نام دموکراسی پشت سر گذاشت. داستان این است که ما به استبداد عادت نموده و انگار باور کرده ایم که باید چوب تری بالای سرمان باشد. یعنی واقعاً ما رمه ایم و حکومت شبان ماست؟. در واقع اکنون که 106 سال از دوره مشروطیت می گذرد با اینکه جامعه و دولت هر دو از لحاظ شکل ساختاری بسیار پیشرفت نموده اند و لیکن هنوز تا رسیدن به مرحله اجرایی پروژه دولت حداقل و همچنین ایجاد یک دموکراسی حداکثری، فاصله بسیار داریم، چه رسد به دوران مشروطه که سردمداران آن تازه داشتند الفبای دموکراسی را هجی میکردند.
بسیاری از روشنفکران آن دوران در واقع به دنبال تحولات اساسی در ساختار نظام پادشاهی بودند؛ هرچند مشروطه را طفل نارسی می دانستند که زودتر از موعد متولد شد، چرا که شرایط درک آن هنوز در جامعه بوجود نیامده بود. مهدی قلی خان هدایت (مخبر السلطنه) که یکی از روشنفکران و دولتمردان زمان مشروطه و حتی دوران رضا خان بود در کتاب خاطرات خود و در نامه ای به مشیر السلطنه در باب وجوب مشروطه از یکسو و نارس بودن آن از سوی دیگر چنین می نویسد: «اگر در ایران عنوان مشروطیت پیش نیامده بود، دولت می بایست مشروطه را از چوب بتراشد.تصور نفرمایید دوباره به حکومت جاهلیت بر می توان گشت. گفته شده است، مشروطیت در ایران زود بود و مقدمات چند می خواست، منکر نیستم»(17).
جامعه استبداد زده و آزادی ندیده آن روز ایران آنقدر غرق در رفتار های بی قاعده و خودسرانه از سوی عموم مردم و دولتمردان بود که با وجود تغییرات قابل توجه که نهضت مشروطیت برای آنان به ارمغان آورد، هنوز کهنه رفتارهای زورگویانه حتی در نزد نخبگان آن دوره به خوبی آشکار بود. کاتوزیان در این خصوص برداشت جالبی دارد. وی با اشاره به سخنان دوتوکویل می گوید: «الکسی دوتوکویل زمانی به این نکته اشاره کرد که ساختارهای اساسی یک جامعه حتی در صورت تغییر بسیاری از اشکال آن در یک انقلاب، همچنان دست نخورده باقی می ماند. ممکن است این سخنان اغراق گونه باشد، اما اینکه رفتارهای کهن به سختی از میان می رود، درست است. حتی برخی از روشنفکران برجسته در دوران انقلاب مشروطیت، ،آزادی را با مجوز اشتباه می گرفتند و گمان می بردند که قانون به معنای آزادی کامل از دولت است. قوه مقننه مدعی همه قدرتها و اختیارات حکومتی بود و بر آن بود تا قوه مجریه را تا حد یک اداره خدمات مدنی مطیع کاهش دهد. مطبوعات چنان رفتار می کردند که گویا هیچ حد و مرزی برای آزادی بیان وجود ندارد»(18).
منابع:
1- زیبا کلام، صادق، (1387)، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1322-1320، چاپ سوم، تهران: سمت، ص 36
2- ازغندی، سید علیرضا، (1388)، ناکارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، چاپ چهارم، تهران: قومس، صص 16 و 19
3- هدایت، مهدیقلی، (1375)، خاطرات و خطرات، چاپ پنجم، تهران: زوار، ص 46
4- شجیعی، زهرا، (1372)، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، جلد چهارم، چاپ اول، تهران: سخن، ص 45
5- عمید زنجانی، عباسعلی، (1368)، فقه سیاسی(حقوق اساسی و مبانی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)، جلد اول، چاپ دوم، تهران: امیر کبیر، صص175 - 173
6- به مأخذ شماره 1 نگاه کنید. صص 11- 10
7- زیبا کلام، صادق، (1373)، ما چگونه ما شدیم(ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران)، چاپ اول، تهران: روزنه، ص 202
8- ازغندی، سید علیرضا، (1387)، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1357- 1320)، چاپ پنجم، تهران: سمت، ص 33
9- نائینی، میرزا حسین،(1387)، تنبیه الامه و تنزیه المله، شرح و تصحیح روح الله حسینیان، چاپ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 34
10- شاه آبادی، علیرضا، (1386)، انقلاب مشروطه(پایان دوره قاجار)، چاپ اول، تهران: افق، ص 119
11- همان، ص 102
12- به مأخذ شماره 3 نگاه کنید. ص 144
13- به أخذ شماره 1 نگاه کنید، ص 11
14- به مأخذ شماره 4 نگاه کنید، ص 96
15- همان، ص 89
16- رواسانی، شاپور، (بهمن و اسفند 1382)، «دورنمای اقتصادی و اجتماعی جهانی شدن و جهانی سازی»، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال هجدهم، شماره197-198، ص 93 (مقاله)
17- به مأخذ شماره 3 نگاه کنید، ص 189
18- کاتوزیان، همایون،(مرداد و شهریور 1383)، «مشروعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی رضا شاه»، ترجمه حمید احمدی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال هجدهم، شماره 203- 204، ص 96 (مقاله)
6 نظر
Fantastic post however I was wondering if you could write a litte more on this topic? I'd be very grateful if you could elaborate a little bit further. Bless you!
Great blog you've got here.. It's difficult to find good quality writing like yours these days. I honestly appreciate individuals like you! Take care!!
It's going to be finish of mine day, but before end I am reading this great piece of writing to improve my knowledge.
Howdy excellent blog! Does running a blog like this take a massive amount work? I have absolutely no understanding of coding but I was hoping to start my own blog in the near future. Anyway, should you have any recommendations or techniques for new blog owners please share. I know this is off topic however I just had to ask. Thank you!
Thanks for finally writing about >تکوین قانون، میراث گرانبهای نهضت مشروطه <Loved it!
Appreciate the recommendation. Let me try it out.