نقش احزاب و گروههای سیاسی در پیروزی انقلاب
نقش احزاب و گروههای سیاسی در پیروزی انقلاب
استفاده با ذکر منبع بلا مانع است
جواد مسعودی
احزاب، گروهها و دستههای سیاسی در هر جامعه از اجزای مهم اصول دموکراسی میباشند که در ثبات و تعادل نظامهای سیاسی نقشی سازنده دارند.
در واقع این نهادهای مدنی در صورت انجام کارکردهای مدنی و قانونی خود همانند شمشیر دولبه خواهند بود که یک لبه آن در صورت پاسخگویی نظام سیاسی به مطالبات مردم و محیط اطراف خود، به ثبات سیاسی میانجامد و لبه دیگر آن در صورت عدم کارایی رژیمهای سیاسی، تبدیل به منتقدان و مخالفان آن نظام خواهد شد.
احزاب و گروههای سیاسی به نوعی مکمل رژیمهای سیاسی هستند و این در صورتی است که مطالبات صنفی، گروهی و سیاسی اینگونه دستهها و گروههای سیاسی که اغلب مطابق خواستههای هواداران خود و در کل مردم میباشد، از سوی نظام سیاسی به درستی و بهموقع پاسخ داده شود؛ در غیر این صورت همین احزاب و گروههای سیاسی تبدیل به نوعی اپوزیسیون فعال علیه آن نظام خواهند شد.
البته رژیمهای دیکتاتوری با تعدیل، حذف و انحلال احزاب مخالف و به وجود آوردن یک یا دو حزب واحد موافق، سعی در ارائه چهرهای دموکرات از خود دارند و این در سلطنت پهلوی دوم به وضوح آشکار بود. نیروهای سیاسی مخالف نیز به ناچار تبدیل به اپوزیسیونهای زیرزمینی شده که رهبری اکثریت مردم را به صورت مخفیانه به عهده میگیرند.
از زمان خلع پهلوی اول از سلطنت و متعاقب آن به قدرت رسیدن پهلوی دوم یعنی از سال 1320 که محمدرضا شاه، جوانی ناپخته به امور مملکتداری بود و قدرت تقریباً در دست نخستوزیران میچرخید، شاهد رشد و توسعه گروههای سیاسی مختلفی که در دوران رضاخان فرصت حضور نداشتند، بودیم و لذا در این برهه ما صدای آزادی و فرصت انتقاد و مخالفت را بیشتر میشنویم.
اما بعد از کودتای 1332، شاه که اکنون تجربه 12 سالهای از حکومتداری را با خود به یدک میکشید، بر ارکان دموکراسی بیش از پیش نظارت نمود و تقریباً با قلع و قمع احزاب مخالف، کشور و مردم را به سوی یک حزب یعنی حزب رستاخیز سوق داد. حزبی که اعضا و لیدرهای آن اکثراً از درباریان و دستگاه شاهنشاهی بودند.
در این میان اما احزاب مخالف تحت عنوان هیئتهای مؤتلفه که دارای شاخههای متعددی با دیدگاه اسلامگرایانه بودند به همراه احزاب و گروههای ملی همچون نهضت آزادی که ملیگرایان آن را هدایت مینمودند، مخالفتهای خود با رژیم شاهنشاهی و دستگاه ظلم و ستم آن را همچنان و اغلب به صورت نامحسوس و مخفیانه استمرار بخشیدند و برخی از آنها حتی با ایجاد شاخههای نظامی با ادعای اینکه کار سیاسی تنها فایده ندارد، روی به مبارزات مسلحانه و ترور سردمداران نظام شاهنشاهی آوردند.
شهیدان سید علی اندرزگو و نواب صفوی از پیشگامان نهضت مبارزه مسلحانه از هیئتهای مؤتلفه بودند که در کنار آنها مبارزات مدنی و سیاسی، ملیگرایان همچون بازرگان و سحابی را نیز وجود داشت، اما باید دانست که خط فکری و مشی نظری آنها تفاوتهای بعضاً ریشه ای با تفکرات امام (ره) داشت. در این خصوص مبارزات روحانیون مبارز از جمله مرحوم آیتا... کاشانی در زمره گروههای دینی و مذهبی را که هیئتهای مؤتلفه نیز وابستگی خود را به این نهاد میدانستند باعث گردید که شاه علیرغم تأسیس حزبی عریض و طویل به نام «رستاخیز» که بعدها حزب «ایران نوین» نیز به آن اضافه شد نتواند اوضاع کشور را آنگونه که خود میخواست تحت کنترل درآورد.
در واقع محمدرضا شاه بیتعادلی در جامعه و نظام سیاسی خود را که بعدها منجر به بیثباتی شد، به خوبی درک نکرد و پاسخ مناسبی به محیط سیاسی خود نداد و تنها زمانی این پدیدههای سیاسی را فهمید که دیگر دیر شده بود و لذا میبینیم قیامی که بنیان آن از سال 1342 گذاشته شد ظرف 15 سال و در سال 1357 نتیجه میدهد و رژیم شاهنشاهی به فروپاشی میرسد. در این فروپاشی و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش هیئتهای مؤتلفه (حزب مؤتلفه)، ملی- مذهبیها بیش از سایر گروههای سیاسی بود و به طور اخص نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت مبارز (آیتا... کاشانی) و افرادی چون شهید اندرزگو و شهیدان نواب صفوی، نیکنژاد، صفار هرندی، امانی و بخارایی، نقشی بیبدیل در پیروزی و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی به عهده داشتند.
مبارزات مسلحانه از یکسو و راهنمایی و ارشاد مردم با استفاده از فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) در قالب اعلامیههای معروف ایشان از سوی دیگر، نقش مؤتلفه را بیش از پیش در مبارزات ستمشاهی نمایان میکند.
احزاب و گروههای دست چپی مثل چریکهای خلق یا فداییان خلق اگرچه به زعم خود مبارزات ایدئولوژیک یا بعضاً مسلحانهای نیز با رژیم شاهنشاهی داشته و این امر بعدها باعث شد تا خود را دارای سهم از انقلاب بدانند، اما باید دانست که بیشتر این گروهها دارای ریشه اعتقادی التقاطی و بعضاً مارکسیستی بودند و در واقع برای پیروزی کمونیسم، سوسیالیسم یا مارکسیسم تلاش میکردند. حزب توده یکی از اینگونه احزاب دست چپی است که سالیان متمادی علیه دستگاه سلطنت و شخص شاه مبارزه کرد که البته بعدها از سوی شاه منحل و اعضای آن دستگیر و زندانی شدند.
باید بدانیم که برنامههای راهبردی بنیانگذار جمهوری اسلامی(ره) که بر پایه برنامههای اسلام و ولایت فقیه استوار بود، با اصول اعتقادی سایر گروههای سیاسی متفاوت بود و آن چیزی که در واقع ملت را علیه نظام طاغوت بسیج کرد، شخص امام راحل و برنامههای اصولی ایشان بر پایه ولایت فقیه در باب دستورات اسلامی بود و لذا نقش احزاب و گروههای اسلامی و جریانات اینچنینی که وظیفه هدایت مردم را به واسطه حضرت امام(ره) به عهده داشتند بسیار پررنگتر از سایر گروههای سیاسی بود. مردم نیز بر اساس اعتقادات قلبی خود به امام راحل مطالبات خود را در دیدگاههای آن زعیم عالیقدر دنبال میکردند.
بنابراین در پایان باید به این نکته اشاره نمود که اگرچه در جریان انقلابها همه علیه یک دشمن (شاه) یا (دیکتاتور) قیام میکنند، اما سهم کسانی در چیدن ثمره آن انقلاب بیشتر است که ایدئولوژی غالب را دارا باشند و در ایران ایدئولوژی اسلامی و در نتیجه دستهها و گروههای سیاسی اسلامی بودند که بیشترین ضربات را بر پیکر نظام شاهنشاهی وارد آورده و در نهایت با رهبری داهیانه معمار کبیر انقلاب به پیروزی رسیدند.
5 نظر
I am regular visitor, how are you everybody? This paragraph posted at this site is genuinely pleasant.
Can you tell us more about this? I'd love to find out more details.
Hey There. I discovered your blog using msn. That is an extremely neatly written article. I'll be sure to bookmark it and return to read extra of your useful information. Thanks for the post. I'll certainly return.
Hello there, just became alert to your blog through Google, and found that it is really informative. I'm gonna watch out for brussels. I'll appreciate if you continue this in future. Numerous people will be benefited from your writing. Cheers!
Hmm it appears like your website ate my first comment (it was super long) so I guess I'll just sum it up what I wrote and say, I'm thoroughly enjoying your blog. I as well am an aspiring blog blogger but I'm still new to everything. Do you have any points for rookie blog writers? I'd definitely appreciate it.