تبلیغات

سیری در اندیشه های سیاسی و دینی عبدالرحمن کواکبی

سیری در اندیشه های سیاسی و دینی عبدالرحمن کواکبی

سیری در اندیشه های سیاسی و دینی عبدالرحمن کواکبی

استفاده با ذکر منبع بلامانع است

جواد مسعودی

کواکبى کیست؟

سید عبدالرحمن کواکبى در سال 1265ه ق - 1848م دیده به دنیا گشود. بنابر شجره‏ نامه‏ اى که در دست است، نسب‏ وى به امام حسین(ع) مى‏ رسد. جد او سید ابراهیم از سادات اردبیل‏ و از اعقاب شیخ صفى‏ی الدین اردبیلى بشمار مى‏ آید. احتمالاً نیاکان‏ کواکبى پس از هجرت به حلب، تحت‏ تاثیر محیط، مذهب حنفى اختیار کرده‏ اند. پدرش سید احمد بهاءالدین از مدرسان جامعه اموى و مدرسه کواکبیه بوده است. به هر حال سید عبدالرحمان، چندى در حلب در مدرسه کواکبیه‏ به کسب دانش پرداخت و علاوه بر دروس عربى و فقه و تاریخ، زبان‏ ترکى و فارسى را هم آموخت.

سرزمین پدرانش که وى به‏ خاطر انتساب بدان «سید فراتى‏» خوانده مى‏شد در آن زمان جزو قلمرو عثمانى بود و استبداد شدید سلطان عبدالحمید در آن ایام ناخرسندیهاى زیادى در تمام نواحى‏ فرات و اراضى مجاور بوجود آورده بود. کواکبى نخست متوجه شد که علت عقب ماندگى مسلمانان، وضع نابسامان اقتصادى است. بدین‏ جهت ‏به کارهاى عمرانى و زراعى ‏مانند امتداد خط آهن و احیاء زمینهاى موات و تاسیس بنادر در اطراف‏ حلب پرداخت و تا اندازه‏اى هم در کار خود موفق گردید.

اما بزودى دریافت که محیطى که او در آن بسر مى‏ برد بیش ازمشکلات اقتصادى، از فقر فرهنگى و ناآگاهى در رنج است؛ بدین‏ خاطر ‏بیدارى مسلمانان را در رأس برنامه‏ هاى خود قرار داد و با زبان و قلم، عوامل عقب افتادگى آنان را آشکار ساخت. از اینرو چندى با نشریه «الفرات‏» همکارى کرد و از آن طریق آرمانهاى خویش را پى‏ گرفت و سپس مجله‏ اى با نام «الشهباء» (نام مسجدی است بسیار قدیمی در شهر حلب) در سال 1293ق منتشر کرد که ‏دولت پس از انتشار پانزده شماره امتیاز آن را ملغى ساخت. آنگاه‏ مجله‏ اى به نام «الاعتدال‏» به دو زبان ترکى و عربى منتشر کرد که عمر آن‏ هم کوتاه بود.

او در همه نقشه ‏هاى اصلاحى خود با کارشکنى ماموران سلطان‏ عبدالحمید روبرو مى‏ گردید. از اینرو خود را ناگزیر از درگیرى با آنان‏ مى‏ دید.در سال 1886 سوء قصد یک وکیل دعاوى ارمنى به جان حاکم‏ حلب، به ترکان بهانه‏ اى داد تا جمع انبوهى از سوریان، از جمله کواکبى‏ را دستگیر کنند .هرچند کواکبى موفق شد محاکمه را به محکمه بیروت منتقل کند و در آنجا خود را از این اتهام تبرئه نماید اما اموالش همچنان در مصادره عمال عارف‏ پاشا باقى ماند.

ولى این پیشامدها و دسیسه‏ ها، روز به‏ روز بر محبوبیتش افزود تا آن که پس از چندى به مقام شهردار حلب انتخاب شد و در پى آن، این ‏مناصب را نیز عهده‏ دار گردید:

1- ریاست اتاق بازرگانى حلب (1892) 2- سرمنشیگرى محکمه شرع حلب (1894) 3- رئیس هیات فروش‏ اراضى دولتى

او در همه این مناصب با زورگویى ترکان و فساد توانگران سورى مبارزه کرد و شاید چون در این مبارزه ناکام شد، در روز ششم دسامبر 1899 در سن چهل و هفت ‏سالگى سوریه را ترک ‏کرد و رهسپار مصر گشت. سپس به زنگبار و بلاد عرب و به بلاد هند سفر کرد و تا همین کراچى هم آمد و در ضمن این مسافرتها همه جا به تحقیق‏ احوال مسلمانان پرداخت. در بازگشت ‏به مصر ظاهرا آهنگ دیار مغرب داشت که از دنیا رفت (1320 - 1902)

برخى از نویسندگان بر این باورند که کواکبى کتاب طبایع الاستبداد را از روى کتاب «ویتور الفیه رى» نویسنده و نمایشنامه پرداز ایتالیایى اقتباس کرده است. «الفیه رى» پس از مطالعه آثار آزاد اندیشان عصر روشنگرى فرانسه از جمله روسو، ولتر و مونتسکیو، رساله اى نگاشت و در آن نفرت خویش را نسبت به استبداد آشکار ساخت.

این نویسنده ایتالیایى که خود دراواخر قرن هجدهم در فرانسه شاهد انقلاب ضد استبدادى بود، در این رساله نه فقط استبداد فرمانروایان و کشیشان را محکوم کرد، بلکه استبداد انقلابیان را هم که خود در حکم نفى انقلاب آنها محسوب مى شد درخور اعتراض مى یافت.

عوامل موثر در استبدادزدایی کواکبی:

استعداد ذاتى، تربیت‏ خانوادگى، تالمات روحى ناشى ‏از ستم استبداد عثمانى و بویژه سفرهاى دراز به سرزمینهاى اسلامى از شرق آفریقا تا آسیاى غربى و شمار بسیارى از کشورهاى عربى، اندیشه او را به سوى بررسى مشکلات و نابسامانیهاى جامعه مسلمانان‏ سوق داده بود.

اندیشه های کواکبی:

کواکبى مانند سید جمال، آگاهى سیاسى را براى مسلمانان‏ واجب و لازم مى‏ شمرد و معتقد بود رژیم سیاسى ای که مشروطه باشد به تنهایى قادر نیست که جلو استبداد را بگیرد، زیرا هر رژیمى ‏ممکن است‏ شکل استبدادی به خود بگیرد و لذا در نهایت امر آنچه مى‏ تواند جلو استبداد را بگیرد شعور و آگاهى سیاسى و اجتماعى مردم و نظارت آنها بر کار حاکم است.

وقتى که چنین شعور و چنین احساس و چنین ‏آگاهى در توده مردم پیدا شد آن وقت است که اژدهاى سیاه استبداد دربند کشیده مى‏شود و البته این بدان معنى نیست که نباید به رژیم کار داشت، بلکه به معنى این است که رژیم خوب‏ آنگاه مفید است که سطح شعور سیاسى مردم بالا رود و لهذا کواکبى‏ مانند سید جمال (و بر خلاف عبده) براى فعالیتهاى سیاسى و بالا بردن ‏سطح شعور سیاسى توده مسلمان نسبت‏ به سایر شئون اصلاحى ‏زندگى آنها حق‏ تقدم قائل بود و هم معتقد بود که شعور سیاسى را با استمداد از شعور دینى آنها باید بیدار کرد.

وجه افتراق اندیشه های کواکبی با سید جمال اسدآبادی:

1- دوگانگی فکری در پیوند دین و سیاست:

کواکبی پیوند جوهرى اسلام و سیاست را باور داشت و به‏ قول شهید مطهرى: «کواکبى به همبستگى دین و سیاست ‏سخت ‏پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسى مى‏ دانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقى‏کلمه توحید یعنى لا اله الا الله را درک کنند به استوارترین سنگرهاى ضداستبدادى دست مى‏ یابند».

با این حال با آن که وی همواره از آمیختگى دین و سیاست‏ سخن مى‏ گوید، ولى گاه دچار تناقض گویی ها و یا دست‏کم ذکر عباراتى مبهم و نارسا در این خصوص نیز مى ‏شود، چنانکه در جایی مى‏ گوید: «خلافت پس از بازگرداندن به قوم عرب، باید فقط به رهبرى کارهاى دینى مسلمانان بپردازد و از دخالت در سیاست ‏بپرهیزد. اینجاست که اختلاف عقیده او با سید جمال‏الدین آشکار مى ‏شود، زیرا در عقاید سید جمال، همبستگى دین و سیاست، همیشه ‏امرى مسلم مى‏نماید.

2- روشهای اقناعی در مقابل روشهای تند:

کواکبى برخلاف سید جمال به‏ روشهاى تند و پیکار جویانه در سیاست ‏باور نداشت و به مصداق آیه‏ «ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه‏»با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن(نحل/125). اقناع‏ مخالفان و دشمنان را با پند و حکمت‏ بیشتر مى‏ پسندید. به عبارتی اندیشه های کواکبی ملایم تر و معتدل تر از سید جمال رادیکال بود.

3- انتقاد به سیاستهای عثمانی به جای انتقاد به سیاستهای انگلیس:

تفاوت دیگر کواکبی با اسدآبادى در آن بود که سید جمال‏ الدین ‏سیاست اروپا را مورد حمله قرار مى‏داد و دخالت آن را در سرزمینهاى ‏اسلامى موجب بدبختى مسلمانان مى‏ دانست و از این رو سخت‏ترین ‏حملات را در «عروة‏الوثقى‏» متوجه سیاست انگلستان مى‏ساخت. سیدجمال عوامل خارجى را از اسباب عقب افتادگى مسلمانان مى‏ دانست و همواره مى‏ کوشید تا آنان را علیه آن عوامل برانگیزد؛ درحالى که کواکبى سیاست عثمانى را مورد انتقاد قرار مى‏داد و ‏مسلمانان را به اصلاح خویش دعوت مى‏ کرد و بر آن بود که اگر آنها خود را اصلاح کنند، سیاستهاى خارجى نمى‏توانند سرنوشت ایشان را به بازى بگیرند.

به عبارت دیگر، سید جمال مى‏کوشید تا مسلمانان را از خطر فساد خارجى برهاند و کواکبى تلاش مى‏نمود تا امراض داخلى آنان را مداوا کند. از این رو سید جمال‏الدین مردم را به شورش و قیام علیه‏ بیگانه دعوت مى‏کرد و کواکبى آنان را به سوى مدرسه و فراگیرى علم ‏دعوت می کرد. گرچه دقیق‏تر آن است که بگوییم، سید جمال به هر دو جنبه یاد شده توجه داشت و از مشکلات و گرفتاریهاى جامعه‏ مسلمانان اعم از داخلى و خارجى غافل نبود، اما کواکبى نظر خود را فقط معطوف یک جنبه آن ساخته بود.

به همین جهت کواکبى نسبت‏ به سیاستهاى استعمارى غرب‏ شناخت و حساسیتى نداشت و حتى در برخى موارد تحولات و تمدن ‏غرب را که ناشى از سیاست آن است‏ ستوده و ملتهاى مشرق زمین را به ‏خاطر عقب افتادن از این کاروان، سرزنش کرده است.

4- توجه به ناسیونالیسم عرب تا جهان اسلام:

تاثیر اندیشه ناسیونالیسم عرب بر کواکبی، مانع از آن‏ شد که وی به گستره جهان اسلام بیندیشد. برعکس، سید جمال حصارهاى قومیت و ملیت‏پرستى را درهم شکست و هر کجا که اسلام و مسلمان در آن وجود داشت، آنجا را وطن خود مى‏ دانست.

از این رو دامنه اصلاحات کواکبى از حدود عثمانى و حتى مصر و سوریه تجاوز نکرد و بر آن بود که مرکز تشکیل هرگونه جمعیت‏ فکرى و نظام سیاسى براى اصلاح جامعه اسلامى، باید یک کشور عربى باشد.

وجه اشتراک کواکبی با سید جمال اسدآبادی:

کواکبى مانند سید جمال و عبده، تکیه ‏فراوانى بر روى اصل توحید از جنبه عملى و سیاسى مى‏کرد، او مى‏ گوید: معنى کلمه لا اله الا الله که افضل ذکرها در اسلام شمرده شده و بناى ‏اسلام بر آن نهاده شده؛ این است که معبود به حقى جز خداى بزرگ‏ نیست و معنى عبادت، فروتنى و خضوع است. پس معنى لا اله الا الله ‏این است که جز خداى یگانه، هیچ موجودى شایسته فروتنى و کرنش ‏نیست و هر خضوع و فروتنى که در نهایت امر، اطاعت امر خداى بزرگ‏ نباشد شرک و بت‏ پرستى است. وی معتقد است که ‏باید نظام توحیدى برقرار کرد.

کواکبی و سکولاریسم:

ترسیمی که کواکبی از خلیفه مورد نظر خود می کند هم چون یک پاپ اعظمی است که فقط نقش نمادین معنوی و وحدت بخش دارد، که به امور دینی می پردازد. او می گوید: «سلطان بدون علمای امت، هم امت و هم سلطنت را فاسد می سازد، خلافت و سلطنت نباید در یک شخص جمع شود، تا سلطان بتواند دین را بنا به مقتضیات و مصالحی که خود لازم می داند تحریف و فاسد سازد، دین چیزی است و حکومت چیزی دیگر، سلطان باید مراعات شئون دولت را بکند و با آن معارضه ننماید و با احکام دین نیز مخالفت ننماید».

طرح خلافت وی و عبارت هایی که گاه در "طبایع الاستبداد" آورده است عده ای را بر آن داشته است که وی را قائل به جدایی ِدین از سیاست بدانند.

مسلماً حکومت اسلامی مورد نظر سید جمال و عبده و رشید رضا منطبق بر اندیشه سیاسی کواکبی نیست، ولی در عین حال کواکبی را نیز نمیتوان سکولار دانست بلکه نگرش کواکبی ابتکاری از اوست تا بتواند جامعه را از استبداد سیاسی ِبه نام دین و خلافت اسلامی نجات دهد. کواکبی با سیاسی کردن دین مخالف است، در غیر این صورت با زبان دین، سخن سیاسی نمی گفت. اگر به انگیزه های او توجه کنیم سخن او قابل فهم تر می شود.

یکی از مواردی که باعث چنین سخنانی از سوی وی شده است، تجربه شخصی کواکبی از استبداد عثمانی است. وی به عینه مشاهده میکرد که حکام عثمانی به نام دین و تقدس مذهبی چگونه مردم را به فلاکت و سیاه بختی کشیده اند. به گفته او کسانی که با دین بازی سیاسی می کنند یاوران و نیکوکاران و حکیمان و خوبان خود را مفقود نموده اند، اما مستبدان بر او حمله کردند و او را وسیله تفریق کلمه و تقسیم امت به چندین طایفه قرار دادند.

قرابت فکری کواکبی با علامه نائینی در بحث استبداد:

تفسیر دقیق از توحید عملى، اجتماعى، و سیاسى اسلام را هیچکس به خوبى علامه و مجتهد بزرگی چون مرحوم ‏میرزا محمدحسین نائینى قدس سره، توام با استدلالها و استشهادهاى ‏متقن از قرآن و نهج ‏البلاغه، در کتاب ذیقیمت تنبیه الامه و تنزیه المله بیان ‏نکرده است. باید گفت آنچه کواکبى مى‏خواست، مرحوم نائینى به خوبى در آن کتاب از نظر مدارک اسلامى به اثبات رسانیده است.

کواکبى همانند نائینی مدعى است که هر مستبدى کوشش دارد براى تحکیم و تثبیت پایه‏ هاى استبداد خود، به خودش جنبه قدسى بدهد و از مفاهیم‏ دینى براى این منظور بهره جوید، تنها آگاهى و بالا بودن سطح شعور دینى و سیاسى مردم است که جلو این سوءاستفاده‏ ها را مى‏ گیرد.

آثار قلمى کواکبی:

1- ام‏ القرى

کواکبى کوشید تا آرمانهاى خود را به قلم آورد و اندیشه‏ هایش را در دو اثر پرآوازه خویش منتشر سازد. «ام القرى‏» را نخست مخفیانه و با نام‏ مستعار نشر نمود و «طبایع الاستبداد» هم به‏صورت یک سلسله‏ مقالات در مجله المؤید به‏ چاپ رسانید. آثار دیگرش نیز شامل ‏یادداشتهایى بود که ظاهرا هرگز مجال انتشار پیدا نکرد.

کواکبى در این کتاب برخى علماء پیشین اسلامى (از اهل تسنن) را مورد انتقاد قرار مى‏دهد که آنها به نظم و امنیت، بیش از حد بها داده‏ اند تا آنجا که ‏عدل و آزادى را فداى نظم و امنیت کرده‏ اند، یعنى به بهانه نظم و امنیت‏ مانع رشد آزادى شده‏اند و این همان چیزى است که مستبدان و ستمگران مى‏ خواهند. ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقرارى ‏نظم و حفظ امنیت، آزادى را که عالی ترین موهبت الهى است و جوهر انسانیت است، کشته‏ اند و عدل را زیرپا قرار داده‏اند. وی بر عامه اهل سنت که اطاعت فرمانروایان را بدون هیچ قید و شرطى واجب مى‏ شمارند، خورده مى‏گیرد.

او از نفوذ این روحانیان بى‏ تقوا در دربار خلافت عثمانى بسیار شکوه مى‏ کند و زیان آنان را براى دین از ضرر شیطان بیشتر مى‏داند. وی آنان را چاپلوس، منافق، دین‏فروش و دنیامدار توصیف مى‏ کند و عمل ایشان را مایه استکبار و استبداد امیران مى‏ داند. از این رو پائین ‏آوردن منزلت علماى منافق و بالا بردن احترام علماى روحانی در نزد عموم را بهترین جهاد در راه خدا مى ‏شمارد.

کواکبی رواج تقلید کورکورانه و متروک شدن اجتهاد و تعقل دینى، ناتوانى تمیز عناصر اصولى دین ‏از عناصر غیر اصولى و بدعتها و گزافه ‏کاریهاى صوفیه را ‏علل فساد عقاید دینی مى‏داند، ولى با صراحتى بیشتر از سید جمال و عبده مى‏گوید: «مسلمانان به نهضتى چون نهضت پروتستان در مسیحیت نیازمندند، تا اذهان آنان را از خرافات پاک کند و اسلام را به خلوص اولى خود بازگرداند. او مردانى چون پطر کبیر، ناپلئون، بیسمارک و گاریبالدى را مى ‏ستاید تا تاثیر رهبرى درست را در اصلاح احوال ملتها آشکارکند.

متاسفانه کواکبى با همه دلبستگى و علاقه‏اى که به اتحاد مسلمانان‏از خود بروز داده است گاه تحت ‏تاثیر رواج ناسیونالیسم عربى آرمان ‏خویش را مخدوش مى‏ سازد، به نظر وى یکى از علل بدبختى ‏مسلمانان «انتقال قیادت مسلمین به غیر عرب بوده است، یعنى ‏عجم هایى که ظاهر و باطن حالشان نشان از آن دارد که دین را صرفاًبراى تحکیم قدرت مى‏ خواهند.

گویا تعصب عربى به کواکبى مجال نمى ‏دهد دریابد که عامل این‏ انحطاط، انتقال رهبرى به غیر عرب نبوده است، بلکه سبب آن انحراف‏ در رهبرى امت اسلامى است، هنگامى که حکام نالایق عرب و غیر عرب بر سرنوشت مسلمانان مسلط شدند و دین و حکومت را وسیله اغراض و اهداف پست‏ خود ساختند، دنیاى اسلام در سراشیب‏ سقوط قرار گرفت.

2- طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد» (سرشتهاى خودکامگى و مهلکه های بندگی)‏

اثر دیگر کواکبى کتاب «طبایع الاستبداد و مصارع ‏الاستعباد» است.او در مقدمه کتاب خود مى‏ نویسد: برخى از مطالب رساله، زاده فکر خود او و برخى را از سخنان ‏دیگران فراگرفته است.

کواکبى، به عنوان متفکرى اصلاح‏ طلب و مسلمانى بیدارگر، از افکار و اندیشه‏ هاى زمان خویش آگاه بوده و با استفاده از همه آنها در مسیر فکر اسلامى خویش سود جسته است و این اثر را منحصرا براى انتقاد به ‏«شیوه حکومت عبدالحمید» ننوشته، بلکه گستردگى اندیشه وى‏ متوجه جهان اسلام بوده، که در این صورت یکى از مصادیق آن‏ مى‏تواند استبداد حاکم بر عثمانى باشد.

در این خصوص وی می گوید: منشا استبداد از آن روست که فرمانروا مکلف نیست تا تصرفات‏ خویش را با شریعت، یا با قانون و یا اراده مکلف همساز نماید.

کواکبى از آن دسته مصلحانى نیست که به اصلاح ظاهر و صورت ‏نظامهاى سیاسى قانع باشد و به لفظ مشروطه و یا جمهورى بسنده کند. در این خصوص وی مى‏ گوید: «همانگونه که سلطنت و فرمانروایى فرد مطلق العنانى که ‏حکومت را مورثى و یا با غلبه بدست آورده، به استبدادى متصف‏ مى‏ گردد، حکمرانى گروهی (دموکراسی) نیز می تواند زیانبار باشد، زیرا تنها شریک بودن مردم در راى دادن و برگزیدن، دفع استبداد نمى ‏کند، و چه‏ بسا که حکمرانى یک گروه، از حکومت‏ یکنفر سخت‏تر و زیانبارتر باشد. بنابراین سلطنت مشروطه که قوه قانونگذارى را از قوه مجریه‏ جدا مى‏ کند تا هنگامى که مجریان را در برابر قانونگذاران مسئول ‏نگرداند نمى ‏تواند استبداد را از میان بردارد.

به همین جهت مى‏ افزاید: «سلطنت از هر قسمى که باشد از وصف استبداد بیرون نمى ‏رود مگر آنکه تحت مراقبت‏ شدید و محاسبه بى ‏مسامحه باشد. وى معتقد است که زمامداران مغرب زمین در عصر پس ازانقلاب فرانسه نیز از خوى استبداد برخوردارند ولى آگاهى مردمان آن دیار مانع از بکارگیرى دیکتاتورى آنان گردیده است.

کواکبى با بهره‏گیرى از انسان‏شناسى اسلام، دریافته است که اگرعوامل بازدارنده درونى مانند ایمان و تقوا و یا عواملى بیرونى چون ‏قانون و نظارت عمومى نباشد، نفس سرکش بشرى، ممکن است انسان ‏فرهیخته را نیز وادار به خودسرى و ستم گسترى کند.

امروز بر کسى که از تاریخ سیاسى و اجتماعى کشورهاى اسلامى‏آگاهى دارد پوشیده نیست، که چه بسیار خیزشها و نهضتهاى خونینى ‏که به سقوط نظامهاى کهنه و تاسیس نظامهاى نو انجامیده ولى بر اثر عدم آگاهى عمیق مردم، دوباره به استبداد و عنان گسیختگى انجامیده است، تجربه انقلابها و خیزشهاى مردم الجزایر، مصر، اندونزى نشان ‏مى‏ دهد که چگونه حکامی فاسد و هوسران میراث خوار گذشتگان شدند.

کواکبى بر آن است که براى پیشگیرى از ابتلاى به استبداد، مردم ‏باید استبدادناپذیر شوند، یعنى استعداد مبارزه با شر و بدى را در همه ‏شرایط در خود بپرورند.او مى‏گوید: «مستبد مى‏خواهد مردم صفت گوسفند و سگ را باهم دارا بوده یعنى همچون گوسفند شیر و فایده دهند و مانند سگ ‏اطاعت، فروتنى و تملق نمایند، اما بر رعیت است که مانند اسب باشد، اگر او را خدمت کنند،خدمت نماید و اگر بزنندش بدخویى آغازد».

 

منابع:

1- بررسی اجمالی نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، استاد شهید مرتضى مطهرى، ص‏41 و40.

2- ام‏القرى، کواکبى، ص‏130

3- سیرى در اندیشه سیاسى عرب، دکتر حمید عنایت، ص‏163

4- تشیع و مشروطیت در ایران، عبدالهادى‏حائرى، ص‏225

5- طبایع الاستبداد، مقدمه مؤلف

پاسخ دهید

4 نظر

سهیل  ۱۳۹۳/۰۶/۰۶ - ۰۸:۳۰:۳۴

سلام بنده مدیر سایت تیکسا هستم همونی که بهم گفته بودید خودتو معرفی کن ممنون میشم سایت منو تو بخش پیوندهابا اسم دانلود بازی کم حجم لینک کنی و به لینک دوستانت اضافه کنی

جواد مسعودی(jassmo)  ۱۳۹۷/۰۲/۳۱ - ۱۶:۰۵:۳۹

سلام. حتما دوست من،اینکارو میکنم. من میدونم شما مدیر سایت هستید خواستم نام و نشان جنابعالی رو بدونم که نگفته بودی. خب البته اگه دوست نداری مهم نیست. موفق باشی.

manicure  ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۱۴:۲۳:۲۷

At this time I am ready to do my breakfast, once having my breakfast coming yet again to read other news.

Marcel  ۱۳۹۶/۰۲/۲۶ - ۲۱:۵۴:۳۴

I was able to find good info from your content.

Nllpwrask  ۱۳۹۹/۱۰/۲۳ - ۱۸:۴۵:۴۶

best drugstore makeup http://pharmacy-onlineasxs.com/ pharmacy discount card